Saturday, June 19, 2010

بهار

"افسونگریست آیا؟
یا معجزیست این که ازین شاخه های خشک
سرما چشیده، یخ زده،
پژمرده و کبود
این شاخه های پر گل
این برگهای رنگین
این باغهای غرق شکوفه
این روح، این نشاط
ایم ازدحام جاری گنجشک های مست
الن بوی عشق،
بوی امید و نوید و مهر
الن چهره های روشن
این خنده های شاد،
افسونگریست آیا؟
یا معجزیست؟"
،فریدون مشیری نور به قبرت بباره با این شعرات ( راستی مردی نه؟)

همه ما افسونگریم و زندگی مونو افسون می کنیم،
می سازیم، شادی رو و عشق رو، از هیچ،
و این کارو بارها و بارها میتونیم انجام بدیم
در هر بهار ، بعد هر روز سخت،
بعد هر اشتباه،
بعد هر شکست.
لازم نیست پرستو باشیم که هر بهار بتونیم برگردیم به آشیونه ها مون و از اول شروع کنیم،
ما آدمیم و لازم نیست تا بهار بعد صبر کنیم تا از اول شروع کنیم.
امروز که شادیم و میرقصیم و میخونیم و خوشیم، بهاره.