Monday, August 16, 2010

گاهی بی طاقت میشم.
اما چاره ؟ ؟ ؟ نیست !!!!
و من هستم، و زندگی میکنم ،
ما در زندانیم، در زندان آسوده، یا زندان مجلل ، و زندانهای دیگر
و امیدوارم روزی همه آزاد شیم

قلب

دیروز بعد افطار وقتی تونر پاک کننده صورتمو ریختم روی پنبه، شکل قلب به خودش گرفت.
:)

Monday, August 02, 2010

تابستون

- سلام
- تابستونه و تعطیلات و انگیزه و هی قلم زدن تا انشالله ثمری دیدن.
برگذاری نمایشگاه انگیزه ای شد که بیشتر به حرف استاد گوش بدم تا تابلویی مناسب برای نمایشگاه جمعی داشته باشم و این شد که برگشتم به ساده ترین و ملایم ترین وسیله کار یعنی مداد
و وای چقدر خوشحالم که این کارو کردم.
خوب این بار " گل و مرغ" رو از ابتدا یعنی با مداد شروع کردم ، از ساده ترین شکل ها که گاهی زیباتر هم هستن.
اولی یکی مشق با کمی تغییر از یکی از کارهای استاد آقامیری هستش که من اسمشو گذاشتم " عشق " و خیلی دوستش دارم.
دومی هم یکی از تابلوهایی هستش که برای نمایشگاه آماده کردم و تو عکس تو نمایشگاه ناکاممون که بعد یه شب به آینده موکول شد، هستش .

- اینم از امروز، بارونی که وعده داده بودن نیومد اما این نسیم پایدار باشه که خوش نسیمیه و خوب حال مارو جا میاره :)

- "رنگ" یکی از لذتهای زندگی منه، برای همین حتی بعضی فیلمها رو صرفا به خاطر رنگارنگ بودنشون میبینم و کلی هم بهم خوش میگذره. بچه که بودم و امکانات در حد شبکه 1 و 2 بود عاشق این بودم که فیلمی از خیابون های "خارج" نشون بده با کلی آدم با لباسهای رنگارگ و در هم .

- خوب ، خدانگهدارتون دوستان خوب دیرین .