گاهی بی طاقت میشم. اما چاره ؟ ؟ ؟ نیست !!!! و من هستم، و زندگی میکنم ، ما در زندانیم، در زندان آسوده، یا زندان مجلل ، و زندانهای دیگر و امیدوارم روزی همه آزاد شیم
1 comment:
taraneh
said...
یک شبي مجنون نمازش را شكست بي وضو در كوچهء ليلا نشست
عشق ، آن شب مست مستش كرده بود فارغ از جام الستش كرده بود
گفت : يا رب! از چه خوارم كرده اي؟! بر صليب عشق دارم كرده اي!
خسته ام زين عشق دلخونم نكن! من كه مجنونم! ، تو مجنونم نكن!
مرد اين بازيچه ديگر نيستم! اين تو و ليلاي تو ، من نيستم!
گفت : اي ديوانه! ، ليلايت منم! در رگت ، پنهان و پيدايت منم!
1 comment:
یک شبي مجنون نمازش را شكست
بي وضو در كوچهء ليلا نشست
عشق ، آن شب مست مستش كرده بود
فارغ از جام الستش كرده بود
گفت : يا رب! از چه خوارم كرده اي؟!
بر صليب عشق دارم كرده اي!
خسته ام زين عشق دلخونم نكن!
من كه مجنونم! ، تو مجنونم نكن!
مرد اين بازيچه ديگر نيستم!
اين تو و ليلاي تو ، من نيستم!
گفت : اي ديوانه! ، ليلايت منم!
در رگت ، پنهان و پيدايت منم!
سالها با جور ليلا ساختي!
من كنارت بودم و نشناختي
Post a Comment