Sunday, December 27, 2009

Wednesday, December 16, 2009

قرمز

هنوز هم زندگی ماله توست ،
سخت باشه یا آسون ،
زندگی مال توست ،
نه فقط زندگی، چندین جسم ظریف و ضمختت هم مال توست
چه رنگی هستی تو؟ هر کدام از جسم هایت چه رنگی دارد؟
من امروز قرمزم
رنگ ماهی، رنگ رز،رنگ انار، رنگ شمع قرمز روی میزم،
"زندگی ، پروسه ای طولانی برای شناخت خویش است"
و تو همیشه تنهایی،
در شادترین و تلخترین لحظات زندگیت،
و این حقیقتیست که مانند خیار بعضی قسمتهایش تلخ است.

Saturday, December 12, 2009

بادی از بهشت

بادی می وزد،
بادی از بهشت
و بوی خوش مریم می آورد.
بادی از بهشت،
روی صورتم می غلتد
و با خود میبرد همه دلتنگیهایم را
بادی از بهشت
بسوی من آمده
وبوی خوش لبخند میدهد و شادی
و بوی گس عشق.
بادی از بهشت
همه زیبایی ها را با خود آورده
و همه غمهایم را با خود میبرد
بادی از بهشت،
بادی از بهشت،
بسوی من می وزد.
بر حکمت سلیمان هر کس که شک نماید
برعقل و دانش او خندند مرغ و ماهی

Wednesday, December 09, 2009

آهای !!!!!!!!!!!!

دلم از آدما گرفته ، دلم از دنیا گرفته که مثل یه جنگل کاج پر درختای راست و موازی شده .
نه ، مثل یک نیزار شده .
یه توپ پینگ پونگ توی گلوم گیر کرده، مجبورم میکنه حرف بزنم .
هی تایپ کنم و هی پاک کنم و اینطوری کمی خالی بشم .
.
.
.
باور دارم که کمال به تنهاییه و جان ما تنها به آسمون میره ، اما میدونم قبل اون پله که دیگه بعدش تنهایی، باید به جانهایی پیچیده باشی ، چشیده باشی و چشیده شده باشی تا ببالی و بالا بری .
.
.
.
دلم میگیره وقتی میبینم آدما برای بالا رفتن از نردبون حیات رقابت میکنن تا از آسمون ستاره بچینن !!!!!!!

آهای تو که دستت درازه !!!!!!!!!!!!
چشاتو وا کن !!!!!!!!!
نکنه آسمونت بی ستارست؟؟؟؟؟؟؟

Friday, December 04, 2009

هوا را از من بگیر خنده ات را نه !

خنده تو

نان را از من بگیر، اگر می خواهی،
هوا را از من بگیر، اما
خنده ات را نه.
از نبردی سخت باز میگردم
با چشمانی خسته
که دنیا را دیده است
بی هیچ دگرگونی،
اما خنده ات که رها می شود،
و پرواز کنان در آسمان مرا می جوید
تمامی درهای زندگی را
به رویم می گشاید.
بخند بر شب
بر روز، بر ماه
بخند بر پیچاپیچ این جاده ها ، بر این پسربچه کمرو
که دوستت دارد.
اما انگاه که چشم می گشایم و میبندم
آنگاه که پاهایم میروند و باز می گردند
نان را ، هوا را،
روشنی را، بهار را،
از من بگیر
اما خنده ات را هرگز
تا چشم از دنیا نبندم.




پابلو برودا

Wednesday, December 02, 2009

listen to this song

یه روز به سفارش یه خانوم که خیلی دوست داشتنی و عاشقه زندگیه یه کتاب خریدم،
نخوندمش اما وقتی دلم پر غم آبی میشه ورق میزنمش و تصاویرشو تماشا میکنم و خطهایی ازش میخونم چون پر تصاویر زیبا از حرکات یوگاست .
وقتی که پر اون احساسی میشم که شاید بعضی ها سردی ببیننش اما برعکس اونقدر گرم و قشنگه که با کسی قسمتش نمیکنم نه برای اینکه تو قسمت کردنش خسیسم ، برای اینکه قسمت کردنش خیلی سخته و به نظر قسمت کردنی نمیاد.
هرچند تنها باری که به اجبار قسمتش کردم دیدم چقدر توانایی رشد و لذتبخشی داشت. اما دیگه نشد که با کسی قسمتش کنم .

دارم اینارو مینویسم چون الانم همون غم آبی رو دارم که کمی سرمه ای شده ، و دارم به آهنگهایی گوش میدم که همراه اون کتاب بوده .

Friday, October 30, 2009

salam,
ye hafte az nasbe windose jadidam migzare va forsatam baraye nasbe fonte farsi az dast rafte :(
nemidunam chera , windosaye maninghad sari irad peyda mikonan shayad chon anti virous nasb nemikonam.
begzarim
mikhastam harf bezanam, ama intori safa nadare
axamo negah mikardam
3 sal gozashte, dokhtari ro negh mikardam ke dige vojood nadare
lebasayee ke tang shode
khaterati ke gozashte
va faghat axayee az khodesh beja gozashte
hamishe gozashte zamano doost dashtam az inke bozorgtar mishodam lezat mibordam,
cheghad ba dokhtare too axa fargh daram,
ehsas mikonam oon dokharame
:)
delam mikhad ye dokhtar shabihe oon dashte basham,
ba hamoon soorat ba hamoon ghalb ... ke mamanesho kheyli doost dashte bashe
:)
zendegi.
zendegi.
migan zendegi mese ye jabe shokolate , doone doone o be tartib shokolatharo barmidari o baz mikoni , va tamesho micheshi , shayad doosesh nadashte bashi, ama shokolate badi mitoone behtar bashe , mitune behtarin shokolati bashi ke khordi , darhali ke mituni montazer bashi shokolataye badi shirintar ya talkhtar bashe ...
emrooz ye "Ritter Sport" e "milke chocolate with yogurt filling " .
tahala nakhorde boodam vaghean toosh maste chekide bood, kheyli bahal bood bayad emtehan konin :D
makhsoosanoonayee ke asheghe mastan :D maryam h joon mese to ;)

Thursday, October 22, 2009

گل

یه نوع گل هست که وقتی چاقوی باغبون ساقشو مبره و از باغ و بوته و آفتاب و خاکش جدا میشه، کم کم سمی به آب گلدونش ترشح میکنه که تلخه و وقتی قطره قطره از آب گلدون تغذیه میکنه اون آب تلخ رو به خودش میکشه و کم کم تلخ می شه و پژمرده می شه .
اما اگه آب گلدونشو عوض کنین و آب زهری تلخ رو با آب تازه عوض کنین ، گل آب تازه به خودش میکشه و شیرین میشه .
پس هر وقت که گلی رو از شاخه چیدین و تو گلدون گذاشتین، زود آبشو عوض کنین تا تلخی رو که داده دوباره به خودش نکشه و تلخ و پژمرده نشه. شاید اون گل هم از همین نوع گل باشه .

Saturday, October 03, 2009

ز مهربانی جانان طمع مبر حافظ که نقش جور و نشان ستم نخواهد ماند

خدایا من خیلی طمعکارم !!!!

Monday, September 28, 2009

اتاق

هوا سرد شده
امسال زمستون زود داره از راه میرسه
فکر ما جوجه هایی که تازه داریم از آب و گل در میایم و هنوز اونقدرا پر نداریم که سرما رو تاب بیاریم نمیکنه.


اتاقمو نگاه میکرد و میگفت چقدر شبیه خودته، توجه نکردم چون برام عادی شده بود، مثل خودم. اما وقتی رفت و وقت آزادم باز زیاد شد نگاهی به اتاقم کردم و نگاهی به خودم ،
خدایا من چقدر پرم از جزییات ، جزییات ریز و درشت ، فکر میکنم همیشه اینطور بودم چون اتاقم همیشه همینطور پر نقطه و نکته بود.

Monday, September 21, 2009

باد

سلام
اینو در جواب کامنتایی که رو پست قبلی برام نوشتین مینویسم
خوشحالم که حرفامو میخونین
میدونین ، من همیشه باور داشتم که هرچی تو ذهن آدم بگنجه میتونه واقعیت پیدا کنه
و همیشه باور داشتم که آدم هرچیزیو که با همه قلبش بخواد بدست میاره
پس به امید روزی که سوار باد بشیم
و همه جای این دنیا عزیزانمو ببینم



پ.ن. کسی نمیخواد یه شرکت هواپیمایی باز کنه؟
من یه اسم پیشنهادی دارم
باد
خواهش میکنم از این اسم استفاده کنین تا من ضایه نشم
مرسی

Saturday, September 19, 2009

رویای سفید

باد و بارون و ابرای سیاه
رویای سفید
نه!
رویای سیاه و سفید
من هردوشو باهم میخوام.

کاش سبک بودم
خیلی سبک
خیلی خیلی سبک
و پنجره رو باز می کردم
و همین الان باد منو میبرد
باد باد باد
تنها دوست قدیمی که هنوز می بینمش
دوستی که وقتی رو نیمکت حیاط میشستم و مینوشتم باهام بود
حالا هم که تنهامو و حیاطمون نیمکت نداره و منم کمتر براش مینویسم پیشم میاد
کاش همه آدمام مثل باد بودن
سبک و آزاد
و اگه در و هم روشون میبستی
اون بیرون دنیا رو برات به رقص میاوردن

گفتم رقص
بزا پنجره رو باز کنم بیاد تو،
منم با باد برقصم.




راستی : کسی هم اینجارو میخونه؟

Friday, September 04, 2009

خدانگهدار

پرستوهامون رفتن
بی خداحافظی
وقتی من سفر بودم
نمی دونم کجا رفتن
امیدوترم سالم و شاد باشن
و سال آینده باز برگردن
خدانگهدار
به امید دیدار

Wednesday, August 19, 2009

لغت نامه

انسانیت
مهربانی
آزادی
اعتماد
عشق
خدا
امید
شادمانی
دوستی

چندتاشونو احساس مسکنید؟ واقعا و از ته ته قلبتون ؟ چندتاشونو در خودتون ، زندگیتون و محیط پیرامونتون سراغ دارین؟

اگر فقط هر روز بیایمو این لیست رو اینجا بخونین،
یا یادداشتشون کنیم و بزاریم رو دیدار اتاق جایی که هر روز بتونیم بخونیم
اگه حتی کمی ، هر بار که میخونیمشون دلمون بخوادشون .
کم کم واقعی میشن
یکی یکی واقعیت پیدا میکنن
تو وجودمون
تو زندگیمون
تو اطرافیانمون
تو آرزوها و خواسته هامون


حالا که داری یادداشتش میکنی عزیزم !
با خط خوش یادداشت کن !

Monday, August 17, 2009

دلم یه همزبون میخواد

.
.
.
. جلوی کامپیوتر نشستم و بعد عوض کردن ویندوز و نصب فونت فارسی حرف کوتاه دلمو به زبون مادری دلم برمیگردونم.
. صدای دیالوگ فیلمی رو که مامانم داره تماشا میکنه میشنوم :

" - ما از هم جدا شدیم چون عشقمون تموم شده بود.
- اما خیلی ها که دارن سالها با هم زندگی میکنن دیگه عاشق نیستن. بعضی هاشون از اولشم عاشق نبودن.
- دیگه بدتر "
.
.
.
نه سال نو شده نه تولدمه اما می خوام آرزو کنم
یا مقلب القلوت واللبصار
یا محول الیل والنهار
یا محول الحول والاحوال
حول حالنا الی احین الحال
.
آمین

Thursday, August 13, 2009

Wednesday, August 12, 2009

hamishe, makhsoosan vaghti kheyli javoon boodam, hata too avalin khateratam az khodam,
hes mikardam ye adam bozorgam,
va hala, taze daram mifaham cheghad bacham,
negah ke mikonam, be khodam, be hamseno salam, be doostane bozorgtar az khodam, be pedaro madaram
hes mikonam, cheghad hame bachan
hichvaght hich chiz taghir nemikone
hata pedaro madarhamun ke yerooz mese khoda be tavanai o tahamoleshun shak nadashtim,
hala mibinam ke oonam adaman mese khode ma,
oonam arezooha,baziha, tarsha, omidha va yaas haye maro daran
ta abad
hameye zendegi ma too in donya
KOODAKIE
koodaki
koodaki shirin
koodaki sade
harkari ham ke bokonim,
va harcheghadr ke be nazaremun bozorg biad,
hanuz ham bozorgtar az avalin ghadami nist ke toonestim too ye salegi rooye paye khodemun bardarim,
harchandta zabun ke yad begirim,
be mohemi avalin kalamei nist ke goftim,
hanuz ham hamun bacheim,
hata zaiftar
hata tarsootar
hata ranjidetar
hich chiz avaz nashode
khoda negahdaretun koodakan
rasti be bakhshid be khatere pinglisham,
harkari kardam fonte farsi copy nashod :(
az shoma che penhoon pc m yekam nafarman shode in rooza ;)

Friday, July 24, 2009

خونواده پرستو


گفته بودم که به زودی یه عکس پر مهر و محبت از پرستوهای دوباره آشتی کرده مون میندازم

Saturday, July 18, 2009

دلم گرفته

مرا سفر به کجا می برد؟
کجا نشان قدم ناتمام خواهد ماند
و بند کفش به انگشتهای فراغت
گشوده خواهد شد؟
کجاست جای رسیدن و پهن کردن یک فرش
و بی خیال نشستن
.
.
.
دلم گرفته
دلم عجیب گرفته است
.
.
.

Thursday, July 16, 2009

پی نوشت

- دیروز اختتامیه جشنواره هنرهای تجسمی جوانان بود و من تازه فهمیدم چرا به نسل ما میگن نسل سوخته
من جایزه اعزام به ونیز رو می خوام!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
- هفته آینده قراره چند روزی بریم مشهد، شهری که برای من پر خاطرست و دوستانی عزیزی که پیدا کردم و بعد در اوج دوستی از هم جدا شدیم و هر کس رفت هر جا که زندگی بردش. یادمه همون روزا برای خداحافظی نوشته بودم "چه چیز ارزش این را دارد که با یک دوست خداحافظی کنی؟"
- پرستو خانوم خونمون بالاخره مادر شد. این روزا سرش خیلی شلوغه باید برای 4-5 تا جوجه کوچولو هم غذا پیدا کنه البته با کمک جفتش . این مدت زیاد درباره پرستوها نوشتم اما بیشر از اینا بهشون فکر کردم شاید چون پرستوها همیشه برای من سمبل شادی و خوشبختی و سفر بودن ودیدن یه پرستوی تنها و احتمالا غمگین منو شوکه کرد
این روزا دیگه جایی پرستو نمی بینم پرستوها مهاجرن و دسته دسته میان ، تخم میگذارن و بچه هاشون که قوی شدن باهم برمیگردن . اما انگار همه یا اکثریت رفتن و پرستوهای ما هنوز خیلی مونده تا جوجه هاشونو از آب و گل در بیارن .منم پیش خودم فکر کردم عجب غریزه مادری چه ها که نمیکنه پرستوی ما از تنها موندن نترسید و روی تخم هاش نشست با وجودیکه شاید دوستاش و حتی جفتش رفتن و تنها موند . تخم هاشو رها نکرد . منو به یاد فیلم نمیدونم م مثل مادر (یا شایدم اسم دیگه ای داشت) میندازه که وقتی فهمیدن بچه شون ناقصه پدره همه سعیشو کرد تا بچه رو از بین ببره اما نتونست و بعد به دنیا اومدنش نمی خواست ازش نگهداری کنه اما مادرش برای نگه داشتن بچش از همسرش جدا شد و بچه شو بزرگ کرد.

Saturday, July 11, 2009

باور کنین یا نه اما حقیقت داره

بعد از نوشتن پست قبلی دوربینمو برداشتم و رفتم پارکینگ تا از پرستو کوچیک تنهامون که ازش گفته بودم عکس بگیرم تا باهاش بیشتر آشنا شین اما وقتی رفتم پایین دیدم یه پرستو خوش تیپ رو لوله گاز 3-4 متر دورتر نشسته وقتی رفتم جلو برخلاف پرستوی مادر که به دیدن ما عادت کرده و بهمون اطمینان پیدا کرده ازم ترسید و رفت.
کلی خوشحال شدم . هرچند که انگار هنوز زیاد باهم دوست نبودن و آقای پرستو به خانوم پرستو زیاد نزدیک نشده بود انگار خانوم خانوما مون دلش پر بود و پرستوی برگشته رو تحویل نمیگرفت.
شب هم رفتم و سری بهشون زدم دیدم پشتشون رو به هم کردن و با نیم متر فاصله خوابیدن.
منم به عنوان میزبان کمی بهشون مشاوره دادم که بابا آقاهه یکم ناز بکش یه کاری کن از دلش در بیار، تا اینکه امروز وفتی از افتتاحیه جشنواره بین المللی هنرهای تجسمی جوانان برمیگشتم دیدم پرواز کنان با هم جاشونو عوض کردن که اون یکی هم برای گردش و ناهار بپره.
فکر میکنم دیگه زیاد طول نکشه که بتونم یه عکس عاشقانه ازشون براتون بندازم.
منتظر باشین.

Thursday, July 09, 2009

پرستو

میگن پرستوها هر بهار به همون خونه سال قبلشون برمیگردن .
اردیبهشت بود که دوتا پرستو جوون و خوشگل خونه ما هم به آشیونه گلی کوچیکشون کنج دیوار پارکینگ ما برگشتن دو جفت عاشق بودن و تا چند روز بعدش شدن دو جفت عاشق با 5-6 تا تخم کوچیک .
بچه پرستوها به دنیا اومدن ، پدرو مادرشون میرفتن و غدا براشون میاوردن و توی دهنشون میگذاشتن . کم کم پرواز یادگرفتن ، بزرگ شدن تو آشیونشون جا نمیشدن ،یه خونه بزرگتر رو لوله گاز وسط پارکینگ ساختن. همین روزا بود که ما رفتیم ...
و حالا که برگشتیم اونها همه رفتن و یه پرستوی تنها تو خونه بزرگه شون دایم نشسته. انگار روی تخمهاش خوابیده .نمیدونم جفتش کجاست. هربار که میبینمش دلم میگیره .
یه پرستو کوچولو ، خیلی لاغره کوچیکتر و غمگین تر از پرستو مادر خودمونه . نمی دونم تنهایی با بار مسولیت این همه تخم، با تنهایی ساعتها خوابیدن روی تخم هاش چیکار میکنه.
نمیدونم شاید جفتش ولش کرده و رفته امریکا ، شایدم تو تظاهرات این روزا کشته یا زندانی شده و کلی شایدهای دیگه ...
چه فرقی می کنه ...
چه فرقی می کنه ...

Monday, July 06, 2009

آمین

سلام به همه دوستان عزیزم
من برگشتم جای همه خالی بود. به یادتون بودم، سلامتونم به خدا رسوندم .
مدینه شهری مذهبی بود . به آدم آرامش میداد اما جایی بود که وقتی ندیدینش میتونید تصورش کنین اما مکه تجربه ای خاص بود. محلی متفاوت از همه جای دنیا و متفاوت از هر تعریف و تصوری که ازش میشد داشت. مکه شهر معنوی بود . بهترین تشبیهی که میتونم ازش بکنم جزیره فیلم لاست هستش جایی که معجزات اتفاق می افتن.
اونجا نیتها آنی به عمل تبدیل می شد امیدوارم آرزوهای من هم اجابت شن.
امیدوارم شما هم به زودی به این سفر برین. من م همینطور (دوباره)

Monday, June 15, 2009

سفر

سلام به دوستان عزیزم، هرچند تعداد خیلی کم اینجارو می خونن
بعد همه این خبرای انتخاباتی من یه خبر جدید، یه خبر خوب دارم...
من آخر این هفته میرم دستبوسی خدا!!!!!!!!!!
:)
سلامتونو بهش میرسونم .
شما هم اگه از برگه امتحانیتون تقلب کرده باشم ( چون خوانندگان اندک اینجا فقط همکلاسی های سابقم هستن ) یا اگه تو راهروهای تنگ و کم و بیش شلوغ فردوسی پای کسی رو لگد کردم بزرگواری کنید و منو ببخشید.
امیدوارم کارای بدتری نکرده باشم اما اگه کردم باز هم اگه میتونین ببخشید
و برام دعا کنید از 28 خرداد تا 10 تیر که اونجام شاید بیشتر از همیشه دلم میخواد دوستانم به نیکی به یادم باشن و برام آرزوی خیر کنن .
امیدوارم همتون همیشه خوشحال و موفق باشین
و آرزو میکنم همگی جنبه های زیبا و مختلفی از عالم درون و بیرونمونو ببینیم و تجربه و درک کنیم .
به امید دیدار

Sunday, June 14, 2009

روز زن مبارک

به همگی تون

Friday, June 05, 2009

ترانه

تن تو ظهر تابستونو به یادم میاره
رنگ چشمای تو بارونو به یادمم میاره
وقتی نیستی زندگی فرقی با زندون نداره

من نیازم تورو هر روز دیدنه
از لبت دوست دارم شنیدنه

Monday, June 01, 2009

اون که بال فرشته رو از دوشمون جدا کرد،
قلب فرشته مونو تو سینمون بهمون بخشید.
دستش درد نکنه!

Wednesday, May 20, 2009

خدایا شکرت


سلام

دوران عجیبی رو میگذرونم

دورانی که هرکسی تجربش نمی کنه

دورانی که حتی نمیتونم دربارش حرف بزنم یا با کسی صحبت و مشورت کنم

نمیدونم این قدمها رو خودم برمیدارم یا نه، فقط گوش و دل به راه میدم وجلو میرم. گاهی ترس هم میاد، گاهی شک هم هست، گاهی تندتر میرم و گاهی آهسته گاهی تو خواب میرم و گاه تو بیداری

اما

هفت شهر عشق را عطار گشت و من با همین قدمها از اولین خم کوچه به کوچه دوم گذشتم ...


خدای من شکرت


و گاهی پام میلزه مثل الان

و میشینمو کاشی میکشم
کاشی های رنگارنگ
برای بهشت
روزگار عجیبی شده

بهشت بی کاشی،
کاشی بی بهشت

Tuesday, April 14, 2009

the pictures

yadesh bekheyr, avalin naghashiham boodan. vaghti entekhabeshun kardam mikhastam joft bashan , joft keshidameshoon.
ama bad ke kamel shodano kenare ham gozashtameshun didam poshteshoon be hame :(
- gahi kari ke mikhay , barash barname rizi mikoni, talash mikoni, chenan ba dastani ke nemidunam daste taghdire ta taghsir jabeja mishe ke fekresham nemikoni

Wednesday, April 08, 2009

spring

salam :)
modatha bood ke nemitunestam beram tooye blogger,nemidunam moshkel az pc pore virusam bood ya chize dige
ta belakhare windos avaz kardamo bi amadegi paridam too blogger :)
na fonte farsi nasb kardam na harfe hhasi daram
faghat
mikham begam omidvaram sale khubi dashte bashin :)
be donya be cheshme ye baghe ghashang negah konin ke pore golhaye rangarange ba atrhaye mokhtalef
hata gah dar bastare bimari ma hajm gol chand barabar mishe
va be hamee chiz be onvane yek tajrone negah konin
ke shoma ro be boloogh miresune
va ma faghat bayad arum begirim ta varzemun bede o narmemun kone, na inke khoda nakard oonghad mohkam beistim ,ke khordemun kone
:D

akheyshhhhhhhh
inam az halo ahvale hol holaki man ba khodam va ba shoma :)

omretun bekam