Monday, September 28, 2009

اتاق

هوا سرد شده
امسال زمستون زود داره از راه میرسه
فکر ما جوجه هایی که تازه داریم از آب و گل در میایم و هنوز اونقدرا پر نداریم که سرما رو تاب بیاریم نمیکنه.


اتاقمو نگاه میکرد و میگفت چقدر شبیه خودته، توجه نکردم چون برام عادی شده بود، مثل خودم. اما وقتی رفت و وقت آزادم باز زیاد شد نگاهی به اتاقم کردم و نگاهی به خودم ،
خدایا من چقدر پرم از جزییات ، جزییات ریز و درشت ، فکر میکنم همیشه اینطور بودم چون اتاقم همیشه همینطور پر نقطه و نکته بود.

Monday, September 21, 2009

باد

سلام
اینو در جواب کامنتایی که رو پست قبلی برام نوشتین مینویسم
خوشحالم که حرفامو میخونین
میدونین ، من همیشه باور داشتم که هرچی تو ذهن آدم بگنجه میتونه واقعیت پیدا کنه
و همیشه باور داشتم که آدم هرچیزیو که با همه قلبش بخواد بدست میاره
پس به امید روزی که سوار باد بشیم
و همه جای این دنیا عزیزانمو ببینم



پ.ن. کسی نمیخواد یه شرکت هواپیمایی باز کنه؟
من یه اسم پیشنهادی دارم
باد
خواهش میکنم از این اسم استفاده کنین تا من ضایه نشم
مرسی

Saturday, September 19, 2009

رویای سفید

باد و بارون و ابرای سیاه
رویای سفید
نه!
رویای سیاه و سفید
من هردوشو باهم میخوام.

کاش سبک بودم
خیلی سبک
خیلی خیلی سبک
و پنجره رو باز می کردم
و همین الان باد منو میبرد
باد باد باد
تنها دوست قدیمی که هنوز می بینمش
دوستی که وقتی رو نیمکت حیاط میشستم و مینوشتم باهام بود
حالا هم که تنهامو و حیاطمون نیمکت نداره و منم کمتر براش مینویسم پیشم میاد
کاش همه آدمام مثل باد بودن
سبک و آزاد
و اگه در و هم روشون میبستی
اون بیرون دنیا رو برات به رقص میاوردن

گفتم رقص
بزا پنجره رو باز کنم بیاد تو،
منم با باد برقصم.




راستی : کسی هم اینجارو میخونه؟

Friday, September 04, 2009

خدانگهدار

پرستوهامون رفتن
بی خداحافظی
وقتی من سفر بودم
نمی دونم کجا رفتن
امیدوترم سالم و شاد باشن
و سال آینده باز برگردن
خدانگهدار
به امید دیدار