Saturday, July 31, 2010

بهانه

باد ملایمی میاد،
امشب به قول ترانه "مرد" شدم، اما من این حسو دوست دارم، فقط چون میرم تو لاک خودم و جدی به نظر میام بهم میگه "مرد" شدم، اما من تو این حال برعکس خیلی حساس میشم شاید برای همین سرمو زیر پرم قایم میکنم تا محفوظ باشم .
حافظ باز کردم و خوب همراهیم کرد ، مدتها بود که از خوندنش اینقدر حال نبرده بودم،
امشب یه نقاشی روتموم کردم،
دوتا ققنوس هستن، میگن ققنوس مرغ افسانه ای هستش که سمبل ایثاره،
خودش میسوزه و از شعله هاش فرزندش به وجود میاد،
گردنم از سر خم کردن رو نقاشی درد گرفته،
هنرمند هم برای خودش یه ققنوسه،
استام میگفت وقتی خط میکشی نفستو نگه دار، اون لحظه که نیستی هست میکنی ( البته برای اینکه خط تزلزل نداشته باشه تو تذهیب)
البته این ایثار دوطرفست، هنر بجای تو حرفتو فریاد میزنه.
فردا قراره بارون بیاد
هوا از امشب خنک شده...

دل دیوونه ای دل
ندونستی زمونه نامهربونه ای دل

بیخیال
گر نکوبی شیشه غم را به سنگ
هفت رنگش میشود هفتاد رنگ

و

چون غمت را نتوان یافت مگر در دل شاد
به امید غم تو خاطر شادی طلبیم

.
میگفتم حالم خوشه، دروغ نمیگفتم اما غمگین هم بودم، خودم به روم نیاوردم اما هایده لوم داد.
از اولش معلوم بود؟

Saturday, July 03, 2010

بارون

داره بارون میاد،
باز داره بارون میاد،
موهبت خداست وقتی با دل من همراهی می کنه،
بارون میاد تا بشوره،دنیا رو، همه طبیعت رو که این روزای گرم بیشتر بهش احتیاج داره، مثل من، که بیشتر از همیشه بهش احتیاج دارم.
کاش حالا که اومده همه چیزو می شست،یا آبشون میداد تا رشد کنن،بارون !
بارون !ببار!
شادم کن
آینه دنیا رو پاک بشور تا دنیای بی پرده و زیبا رو نشونمون بده.
همه دلها رو اونجور که واقعا هستن نشونموون بده.
تا آدمها اونجور که هستن خودشنو و همدیگه رو بشناسن
تا همه دلها شسته شن و همه ببیننیم کدوم دلها بامان و کدوم دلها از ما دور.
ببار بارون ببار!
ببار که لبخندو به لبهام میاری،ببار!
که همه دارن تماشات میکنن!
شاید می هوان دلهاشونو تازه کنن یا شاید منتظر طراوت بعد بارونن تا دل هایی رو تماشا کنن!
- امروز زیبای بارونی یه فداکاری کردم ، کلاس یوگامو از دست دادم تا با یکی که فردا امتحان مدار داره کمک کنم،دیگران کمک کردند و ما یاد گرفتیم، ما کمک کنیم تا دیگران یاد بگیرن،این رسم زمونست

چای سبز

بعد از ظهره، برای خودم چای سبز دم کردم و اومدم توی اتاقم، کتاب میخونم و چای می خورم.
چای سبز طعم عجیبی داره ، خوشمزه نیست، اصلا ، اما نوشیدنش لذت بخشه، برای همین دوستش دارم.
مثل خیلی چیزای دیگه که شاید خوشمزه نیستن اما به آدم لذت و آرامش میدن
شما هم بفرمایید ، میتونم یه فنجون هم برای شما دم کنم.