Friday, December 22, 2006

...


" چه تهی ذستی مرد"
نه اتفاقا دستم پره ، دستم کاملا پره
زنگو می زنن. همه از کلاسا می ریزن بیرون . زنگه اما زنگ تفریح نیست زنگه درسه . یه درس جدید. یاد گرفتن یه درس جدید هم گاهی تقریح داره
فقط موقع درس جدید باید حواستو جمع کنی که یهو وسط درس نری تو فکر. با دوستت سرگرم صحبت نشی... و یهو به خوت بیای ببینی آخر کلاس شدو چیزی از درس نفهمیدی
اگه زنگ کلاس زارع بود می گفتم اشکالی نداره چیزی از دست ندادی . اگه کلاس خوش بین بود بازم اشکالی نداشت هر کلمه حرفشو تو جزوش گفته، جزوشو کپی می کنی. اگه کلاس مافی بود بازم اشکالی نداشت ایشالا ترم بد گوش می دادی. اگه کلاس انقلاب بود، کلی خوش به حالت هم شده بود که چیزی از کلاس نفهمیدی. اما هیچکدوم اینا نبود. کلاس درسی بود که فقط یه ترم ارایه می شه، هیچ جزوه ای نداره. هیچ همکلاسی هم نمی تونه تو درست بهت کمک کنه.
حالا چی می شه.
" گفتم که دستم پره ، اتفاقا دستم کاملا پره" اما نمی دونم چرا ... ؟

3 comments:

شايگان said...

:(neveshtaton gham dare,omidvaram on kelase darso ba movafaghiyat begzaronin

Maryam said...

:) manam omidvaram

Anonymous said...

سوكوت من سرشار از ناگفتني هاست مريم جان ...