Thursday, January 14, 2010

رویا

وفتی خیلی جوونی ، رویا میبینی، داستان میسازی، شعر میگی .
روز بعد از روز ، شب بعد از شب ،
رویاها زیبان، خوب بلد بودم رویاهای زیبا بسازم .
بلد بودم لحظه های زیبا بسازم
وقتی جوونی، دنیا تا ابد ادامه داره،
دنیا مال توه
و فکر میکنی هیچ چیز عوضش نمیکنه
فکر میکنی رویاهای شیرینت همیشه ادامه دارن
ویه روز زندگی زیبات میشن
فکر میکنی زیبایی با زیبایی بدست میاد
و میخوای نمایشنامه زیباتو، تو یه صحنه حقیقی بازی کنی
آره هنوزم همین فکرو میکنم،
زیبایی از زیبایی متولد میشه
و عشق از عشق
اما
قانون بدنبال قانون میاد
و روز ها بدنبال روزا میرن
و آدمای خیلی جوون تبدیل به آدمای جوون میشن
و از بزرگراهها میرن،
کتابای شعرتو باز میکنی،
میشینی روی نیکت چوبی زیر آسمون آبی ،
همونجا که نوشتیشون
اما
نه آشنایی میگذره،
نه گوشی بهت گوش میده.
بیرون از رویاها،
مهم نیست که بهترین باشی،
مهم اینه که در بهترین زمان، در بهترین مکان باشیٍ
آره اینطوری همه چی آسونتره
اما من هنوز هم ترجیح میدم بهترین باشم،
نه، ادعایی ندارم،
اما هرجا که باشم،
سعی میکنم بهترین باشم،
بیشتر از دیروز،
و کمتر از فردا
و هنوزم فکر میکنم،
زیبایی پی زیبایی میگرده،
خوبی پی خوبی
هنر پی هنر
عشق پی عشق
و دنیا هر چقدر بزرگ باشه،
و راهها هرچقدر دور ،
همو پیدا میکنن،

1 comment:

Unknown said...

maryame azizam , mese hamishe ghashango por ehsas :) :*