اسفند ماه مونده از این سال
و بوی نوروز آینده داره میاد
سمنو و سبزه و ماهی
امشب همه دور دیگ سمنو جمع بودیم، سمنو بوی شادی میده ، بوی نوروز و روزی نو، نه فقط فصلی تازه بلکه بوی سالی نو،
بوی سلامتی بوی خواستن آرزو ها ،
بوی اینکه یه سال با همه شیرینی ها و تلخی هاش گذشت و سالی نو در پیشه و تو
تو که راهی رو رفتی و باری رو بردی، یه حلقه دیگه هم به کمرگاهت اضافه شد.
هر چی که گذشت دیگه تمون شده اما فرصتی نو ، سالی نو در پیشه،
اگه بد کردی کارما تو تو همین سال روبرو پس بده، بدی هاتو با نیکی جبران کن،
پختن سمنو مثل زندگی کردن میمونه
اول دونه های گندم رو خیس میکنی تا جوونه میزنه، باید مراقب باشی دونه های گندم سالم باشن تا کپک نزنه وگرنه سمنو ترش میشه، مثل وفتی که نطقه آدم بسته میشه،
بعد که جوونه زد، میپزیش، اول رقیق و روشنه دایم هم میزنی و مراقبت میکنی و کم کم تغییر رنگ دادنو غلیظ شدنشو میبینی، و فکر میکنی ، زندگی هم همینطور میگذره و تغییر میکنه خیلی سریعتر از اونی که فکر میکنی،
شکری توش نمیریزی، گندمه که کم کم با این تغییر رنگ تغییر طعم میده و شیرین میشه،شیرینی از ذاتشه ، مثل شادی انسان که وقتی حقیقی و پایداره که از درونش باشه وگرنه هیچ کس و هیچ چیز شادی زندگی آدم نمیشه.
میپزیش تا وقتی که دیگه به آتش احتیاج نداره ، شعله رو خاموش میکنی و با حرارت خودش دم میکنیش، مثل وقتی که زندگی به پایان رسیده و تو با نتیجه ش میمونی و با گرمای رضای قلبت از زندگیت به خودت واگذاشته میشی تا به ثمر برسی.
هر سال توی دیگ سمنو میتونی یک عمر زندگی رو ببینی،
و فکر کنی زندگی تغییر میکنه و تغییر رنگ میده و تو با گذشت این ایام باید رشد کنی باید شیرین بشی،
زندگی یه فرصت کوتاهه و تو با قلبت تنهایی، همه چیزهای دورو برت فقط وسیله هستن تا به تو فرصتی برای رشد بدن،
و تنها راهنمای تو قلبته چون وقتی فرصت عمر به پایان رسید، فقط قلبته که بهت میگه رستگار شدی یا بازی رو باختی
پس نگاهش کن
باهاش زندگی کن،
و به راهنماییهاش گوش بده.
No comments:
Post a Comment