Wednesday, October 06, 2010

خدانگهدار

رفت!
تابوتش با شوق و عجله میرفت و ما به دنبالش می دویدیم، میدیدمش که پرانرژی و خوشحاله و نگاهمون میکنه، خیالش راحته، از همه چی، از این دنیا و اون طرف هردو و عجله داره تا بره و مسیر جدید زندگی رو ببینه و تجربه کنه و به جواب سوالاتش برسه
بزرگ بود، اشتباه هم کم نکرده بود اما در حق خودش و همینجا بهاشو هم داده بود
اما روح و سر و شخصیت بزرگی داشت.
قلب بزرگی هم داشت
و دست بزرگی.
هرچند که همیشه دور بود اما همیشه خوشحال بودم و افتخار میکردم که داییمه هر چند سالی یه بار هم معمولا نمیدیدمش.
خیلی کارا کرده بود و خیلی چیزها دیده بود اما خیلی بیشتر از این مونده بود براش تا ببینه و انجام بده.
یه زمان قهرمان شطرنج ایران بود اونم برای 4 سال ، اما حالا سالها بود که اسیر خونه و بیمایهاش بود .
در کنار همه اینها، تو روزهای خوش و روزگار سختی و بیمایش او مردی بود که پر از نیرو و انرژِی حیات بود.
دایی من مرد بزرگی بود و هست. هر جا که هستی میدونم که جای خوبیه شاید اینو بخونی شایدم نه ، امیدوارم از همه توانایی هات به خوبی استفاده کنی و از زندگی لذت ببری .
خدا بیامرزدت .
یادت همیشه با ماست .

3 comments:

مونا said...

روحش شاد و حیف

iranianemo said...

www.seeemo.blogspot.com
emopix
سلام
لطفا من رو لينك كنيدو بهم بگيد با چه اسمي لينكتون كنم

غزاله said...

تسلیت میگم عزیزک ...