Wednesday, November 24, 2010

آه ای زندگی من از تو لبریزم

اومدم بنویسم،
دلم میخواست با کسی حرف بزنم،
از زندگی که چقدر بازی داره و چقدر بازیهاش قشنگن و چیزهایی که گاهی ناراحتت کردن و رفتن ، حقیقت زندگیت بودن که نمیدونستیشون، همون چیزهایی بودن که خودت خواستیشون یا نخواستیشون.
زندگی رو دوست دارم. زندگیمو دوست دارم .
و هدیه هاشو،
و دلم میخواست از هدیه هایی که برام آورده و منتظره بازشون کنم حرف بزنم.
هدیه هایی که شاید باهم نمی تونم داشته باشمون.
برای همین باید بادقت بازشون کنم.
دلم می خواست بدونم ،
اون هدیه که از همه دوست داشتنی تره برام،
کی میاد روی میزم یا کارت چایزه کدوم یکی از این هدیه ها میتونه باشه :)
اونوقت با اطمینان بیشتری هدیه مو باز میکردم
زندگی ، یه روز اونقدر بهم میدی که راضی بشم
و من باید یه ظرف تمیز و بزرگ بشم تا تمام و کمال در بر بگیرمت و ازت لذت ببرم
بعد همه هدیه ها و آرزو ها
میدونم که بزرگترین نعمت تو زندگی رضایت از خود و زندگیه
زیبا ترین هدیه من از تو زروقت صدام کن من این روزا مثل یه دریاچه ت یه روز آفتابی آرومم و میشنوم .
بخوان سرود زندگیم را که بشنوم
بخوان سرود دلم را
بخوان بخوان !!

Tuesday, November 09, 2010

دلم تنگ شده
......
.....
...
..
.
الان نمیتونم کاری براش بکنم اما امیدوارم زیاد طول نکشه که از خجالتش در بیایم

Sunday, November 07, 2010

پاییز دلانگیز

یه رهگذرم،
تو یه جاده بلند، تو یه روز پاییزی،
قدم میزنم و به برگهای رقصان نگاه می کنم،
با هم میرقصند و می ریزند روی زمین،
من هم می رقصم، من عاشق رقصیدنم،
میرم و فکر میکنم،
و فکر هام تو ذهنم میچرخند و می رقصند،
و زمین می ریزند،
و باد با موهام بازی میکنه،
نمیخواستم اینطور باشه،
اما شد،
خیلی وقتها کارها جوری که میخوایم پیش نمیره
گاهی زود میادو گاهی دیر،
گاهی سخت و گاهی آسون،
یه روز ابره و یه روز آفتاب،
و زندگی همینه،
خیال میکنیم که کنترلش میکنیم اما،
همیشه وقتی که فکرشو نمی کنی اتفاق می افته،
نه همیشه
میدونم که خیلی وقتها زندگی ما همونیه که واقعا می خوایم،
حتی وفتی خودمون هم درست نمیشناسیمش،
به هر حال
این بوم رنگی،
این روز نارنجی و سرخ و زرد پاییزی،
امروز منه،
و من تو این روز آفتابی پاییزی از قدم زدن تو خش خش برگها لذت می برم،
پاییز دل انگیزه مخصوصا وقتی میدونی،
خزانت یه استراحت کوچیکه برای بهاری که گذشت و بهاری که تو راهه،
قدم میزنم و از وزش بادش،
از رقص برگهاش،
از رنگ نارنجیش ،
لذت میبرم
و بوی بهارو میشنوم که ....
خیلی خیلی نزدیک شده.