Saturday, February 11, 2006

"پس بسیار مهم است که بگذاریم بعضی چیزها بروند، رهایشان کنیم، آزادشان کنیم. انسانها باید درک کنند که هیچ کس با کارتهای علامت دار بازی نمی کند، گاهی می بریم، گاهی هم می بازیم. منتظر نباسید چیزی را به شما برگردانند، منتظر نباشید قدرتلاشتان را بدانند، نبوغتان را کشف کنند، عشقتان را درک کنند. چرخه را ببندید. نه به خاطر غرور یا بی لیافتی یا برتری جویی، به خاطر آن که آن چیز دیگر در زندگی تان جای نمی گیرد.
در را ببندید، موسیقی را عوض کنید، خانه را تمییز کنید، غبارها را بتکانید. دیگر آن کسی نباشید که بودید و آن کسی بشوید که هستید. "
پاءولو کوءیلو از کتاب زهیر


- وقتی تصمیم گرفتم این وبلاگو راه بندازم ، همون اول حتی قبل از ساخته شدنش یه سخرانی افتتاحیه براش نوشتم. یه متنی که خیلی با اینی که خوندین فرق می کرد . اما سیبه که از درخت افتاد تا به زمین برسه چرخید و چرخید و من خیلی اتفاقی به این متن برخوردم. این بود که موسیقی رو عوض کردم ، اتاقمو تمیز کردم و غبارها رو تکوندم و این متن از پاءولو رو اینجا نوشتم.



- تو همین پست اول می خوام از دوستی که زحمت ساختن این وبلاگو برام کشید تشکر کنم ..............مرسی.

- راستی یادم رفت بگم ... سلام!

3 comments:

حامد. د said...

به دنیای بلاگستان خوش اومدی امیدوارم
1- معتادش نشی
2- از خوبی هاش لذت ببری
3- به درد نوشتن باری کامنت دچار نشی
همينا!

شايگان said...

تبزيک ميگم افتتاح وبلاگو چقدر يک دفه درست شد؟راستی برای لينک هم ممنون

Anonymous said...

سلام گلم بازم تبريك